صدرا و بابایی
اینم خواب پدر و پسری.... دستبند رو دست صدرایی کادوی تولد بابابزرگ و مامان خدیجه است. سومین مروارید صدراجون پونزده روز بعد از دومی نیش زد، هر سه تا هم روی فک پایینی.... این روزای کلی کار سرم ریخته، خونه تکونی، خرید عید و البته شیطونی ها و خرابکاری های آقا صدرا، که خونه رو تبدیل به بازار شام کرده، از مهمترین فعالیت های اخیر صدرایی چند قدم راه رفتنشه که خیلی زود، تا متوجه میشه تکیه گاه نداره می افته رو زمین، از دیگر فعالیت های ایشون میشه به دست زدن های هیجانی، کلمه لری اُوو به جای آب که باباش بهش یاد داده، حرکت دست به نشانه خداحافظی یا همون بای بای، البته اولین صوتی که صدرایی به ع...
نویسنده :
مامان سمیه
10:23