خبر آمد، خبری در راه است (پیشوازنامه تولد صدرایی)
9 روز دیگه به جشن تولد یک سالگی صدرا جون باقی مونده،
و ما امروز داریم لیست خرید و کارهایی رو که باید انجام بدیم
آماده می کنیم،
ما خونه مامانم اینا هستیم و مثل همیشه صدرا مشغول
شیطونی و البته خرابکاریست، هر جا میریم همه از دست شیطونیاش
زود خسته میشن، میگن مثل بچه ملوان زبل می مونه به هر جایی
سرک میکشه،
صدرایی در حالی به استقبال یکسالگیش میره که هنوز نه دندون
درآورده، و نه راه میره (با دست گرفتن به دیوار، متکا و ... می تونه روی پاهاش
بایسته)، البته گاهی وقتا که سر پا می ایسته ما گولش می زنیم و میگیم دست
دست، اونم دست میزنه و چند ثانیه ای بدون تکیه گاه می ایسته، بعدش باز چهار
دستو پا میشه و شروع میکنه به خرابکاری و به همه جا سرک کشیدن،
یک هفته پیش اولین خط خطیشو روی کاغذ انجام داد و بعد بلند بلند
اصواتی ایجاد کرد مثل اینکه داره چیزی می خونه، و ما یه ذره به
ضریب هوشیش امیدوار شدیم،
منتظر خبرا و عکسای تولد یکسالگی صدرایی باشید.