بعد از یه غیبت طولانی ما اومدیم......
بالاخره بعد از یه مدت طولانی غیبت، مجالی دست داد تا به وبلاگ صدرایی سری بزنم، خاله محبوبه تو این مدت سرش تو درساش بود مامانی هم که طبق معمول مشغول پخت و پز و البته راست و ریس کردن خرابکاری های آقا صدرا که روز به روز افزایش پیدا می کنه، و مهم تر از همه مرگ ناگهانی یکی از بهترین دوستان دوران باشگاه رفتنم، تو اوایل خرداد ماه، که شوک خیلی بزرگی بهم وارد کرد و تا هفته ها روال عادی زندگی رو ازم گرفت، غروب پریا هنوز در ذهنم بعد از حدود چهل روز به باور نرسیده، و تو خیال من هنوز و تا همیشه زنده است، همه اینا دلیل شد تا من و خاله محبوبه تو این مدت اصلا به وبلاگ سر نزنیم، هر چند دیر شده اما اومدن ماه مهمونی خدا رو به همتون تبریک می...
نویسنده :
مامان سمیه
16:00